تو مال منی پارت ۹۲

که یهو بابا بزرگ آروم رو به کوک گفت

کوک : یادت نره که اگر بری سمتش خانوادت میمیرن

کوک با این حرف سر جاش وایساد و فقط با عصبانیت و تنفر به بابا بزرگش نگاه میکرد

چند دقیقه گذشته بود و همه جا سکوت بود ولی گریه های پی در پی ا.ت این سکوت رو می‌شکست

با علامت پدر بزرگ بادیگارد ها مامان بزرگ رو گرفتن و یه گوشه نگهش داشتم تا مزاحمت ایجاد نکنه

ویو ا.ت

سرم پایین بود و گریه میکردم که با صدای قدم های یک نفر سمت خودم سرم رو بالا آوردم که با فردی که تمام دنیام بود و الان دنیام رو ازم گرفته بود روبه رو شدم

ا.ت : چرا ... من دوست داشتم جونگ کوک( گریه )

کوک : تو برای من ارزشی نداری ا.ت ( بعض کوچک )

ا.ت : ( با حالت گریه خندید و گفت ) هه هه ههههه تهیونگ امروز صبح اومد بهم بگه که قضیه چیه ولی من از روی عشق و اعتمادم نسبت به تو در رو روش بستم و اجازه حرف بهش ندادم

کوک فقط با سکوت به حرف های ا.ت گوش میداد که از اون ور بابا بزرگ داد زد

ب.ب : کوک زود تر تمومش کن ( داد )

کوک چشماش رو به زمین داد و جسمی رو از جیب مخفی پشتش در آورد و رو به روی ا.ت گرفت و بهش نگاه کرد

ا.ت : ( با نیشخند گفت ) حدس میزدم که این کارو هم بکنی برای تو که هیچ عشقی نسبت به من نداری این چیزی نیست هیچ بچه ای نباید پدری مثل تو داشته باشه

کوک با حرف آخر ا.ت تعجب کرد و گفت
کوک : منظورت چیه
ا.ت : ممنونم که زمان دوستم داشتی و تنهام نگذاشتی و کنارم بودی ( با گریه آروم و لبخند ملیح )

کوک : ا.ت منظورت از اون حرف چی بود بگو وگرنه شلیک میکنم ( کمی داد )

ا.ت : سریع تر شلیک کن ( داد )

کوک : ا.تتتتتتتت ( داد)

توففففففف ( صدای تیر )

کوک چشماش رو باز کرد که یهو .....

شرط ها
لایک ۵۰
فالور : ۶۲۶
دیدگاه ها (۵۱)

تو مال منی پارت ۹۳

پارت ۹۴ پایان فصل اول

تو مال منی پارت ۹۱

پارت ۹۰

"سرنوشت "p,20...زنی رو توی عمارت دیدم که بچه ی گوگولی و خجال...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط